اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان شهرضا

هیئت انصار المهدی(عج)-خیمه های معرفت-همکلاسی آسمانی-صندوق همیاری شهید همت-موسسه علمی آموزش آینده سازان

اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان شهرضا

هیئت انصار المهدی(عج)-خیمه های معرفت-همکلاسی آسمانی-صندوق همیاری شهید همت-موسسه علمی آموزش آینده سازان

بیانات مقام معظم رهبری

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مداحان و شاعران اهل بیت

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحیم‏

خیلى استفاده کردیم. خیلى ممنون و متشکر از عزیزانى که این محفل را به ذکر نام مبارک فاطمه‏ى زهرا (سلام‏اللَّه‏علیها) منور و معطر کردند. شعر و اجرا و ادا و همه چیز بحمداللَّه امروز در بخش‏هاى مختلف این برنامه جمع بود.

یک نکته درباره‏ى مناسبتى که به خاطر سالروز ولادت بانوى دو جهان و سرور زنانِ اولین و آخرین در کشور ما مقرر شده، عرض کنیم؛ یعنى موضوع روز زن. روز زن، یعنى نگاه درست و مبتنى بر منطق به زنان، که نیمى از جمعیت بشر را تشکیل مى‏دهند؛ آن هم نیمى که اگر نگاه کاوشگر انسان بخواهد نقش آن را با نقش‏هاى دیگر مقایسه کند، خواهد دید که نقش این نیم، حساس‏ترین، ظریف‏ترین، ماندگارترین و مؤثرترین نقش‏ها در حرکت تاریخ انسان و در سیر بشریت به سوى کمال است. خدا زن را این‏گونه آفریده. اگر بناى آفرینش انسان و جهان را به دو بخشِ کارهاى ظریف و ریزه‏کارى و بخشِ کارهاى مستحکم - و به تعبیر سازندگان بناها، سفتکارى - بگذاریم، بخش اول که ظریف‏کارى‏ها و ریزه‏کارى‏ها و رشته رشته پروردن احساسات و عواطف بشر است، در اختیار زن است. گناه بزرگ تمدن مادى، تضعیف و گاهى به فراموشى سپردن این نقش است. هرجا سخن از تضعیف خانواده است، نقش این بخشِ مهم نادیده گرفته شده. هرجا سخن از بى‏اعتنایى به هنر مادرى و هنر تربیت فرزند در آغوش پُر مهر و محبت مادر است، این نقش نادیده گرفته شده. دنیاى غرب این جرم بزرگ را دارد که این نقش را تضعیف کرده و در مواردى نادیده گرفته است. بخشى از بزرگىِ این گناه به این مربوط است که این حرکت فاجعه‏آمیز را با نام «حمایت از زن» انجام مى‏دهد؛ در حالى‏که این حمایت از زن نیست؛ این خیانت به زن و خیانت به انسان است. نقش مادر از دوران حمل و باردارى شروع مى‏شود و تا آخر زندگى انسان ادامه دارد. مردى که به دوران جوانى رسیده یا از دوران جوانى هم عبور کرده، باز تحت تأثیر عطوفت و محبت و شیوه‏هاى خاص مادرانه‏ى مادر است. اگر زنان ما از لحاظ رتبه‏ى معرفتى و بینش و معلومات، سطح خود را ارتقاء دهند، این نقش با هیچ نقش دیگرى، با هیچ مؤثر دیگرى از مؤثرات فرهنگى و اخلاقى تا آخر قابل مقایسه نیست. یک وقت مادرى از لحاظ معرفت سطح‏اش پایین است؛ البته این نمى‏تواند در دوران بزرگى اثرگذارى کند؛ این گناهِ کم بودن معلومات یک انسان است؛ این نقصِ تأثیر مادرى نیست. مادر است که فرهنگ و معرفت و تمدن و ویژگى‏هاى اخلاقىِ یک قوم و جامعه را با جسم خود، با روح خود، با خُلق خود و با رفتارِ خود، دانسته و ندانسته به فرزند منتقل مى‏کند.

همه تحت تأثیر مادران هستند. آن که بهشتى مى‏شود، پایه‏ى بهشتى شدنش از مادر است؛ که «الجنة تحت اقدام الأمهات». البته نقش زن به عنوان همسر هم داستان بسیار طولانىِ دیگرى است. دنیایى که زن را از داخل خانواده جدا مى‏کند و با وعده‏هاى توهم‏آمیز بیرون مى‏کشد و او را در مقابل نگاه و حرکت هرزه‏ى جامعه، بى‏پناه و بى‏دفاع مى‏کند و میدان را براى تعرض به حقوق او باز مى‏کند، هم زن را تضعیف مى‏کند، هم خانواده را نابود مى‏کند، هم نسل‏هاى آینده را به خطر مى‏اندازد. هر تمدن و هر فرهنگى که این منطق را داشته باشد، دارد فاجعه ایجاد مى‏کند؛ و این امروز در دنیا اتفاق افتاده است و روزبه‏روز هم دارد بیشتر مى‏شود. و به شما عرض کنم؛ این از آن سیل‏هاى خطرناکى است که آثار تخریبى آن در بلندمدت ظاهر مى‏شود و بناى تمدن غرب را در هم خواهد کوبید و فرو خواهد ریخت. در کوتاه مدت چیزى فهمیده نمى‏شود؛ اینها چیزهایى است که صد ساله و دویست ساله خودش را نشان مى‏دهد؛ و نشانه‏هاى این بحران‏هاى اخلاقى در غرب الان دارد بروز مى‏کند.

اسلام به معناى واقعى زن را تکریم کرده است. اگر روى نقش مادر و حرمت مادر در درون خانواده تکیه مى‏کند، یا روى نقش زن و تأثیر زن و حقوق زن و وظایف و محدودیت‏هاى زن در داخل خانواده تکیه مى‏کند، به‏هیچ‏وجه به معناى این نیست که زن را از شرکت در مسائل اجتماعى و دخالت در مبارزات و فعالیت‏هاى عمومى مردم منع کند. عده‏یى بد و یا کج فهمیدند؛ یک عده‏ى مغرض هم از این کج‏فهمى استفاده کردند؛ کأنّه یا باید زن، مادر خوب و همسر خوبى باشد یا باید در تلاش‏ها و فعالیت‏هاى اجتماعى شرکت کند؛ قضیه این‏طورى نیست؛ هم باید مادرِ خوب و همسر خوبى باشد، هم در فعالیت اجتماعى شرکت کند. فاطمه‏ى زهرا (سلام‏اللَّه‏علیها) مظهر چنین جمعى است؛ جمع بین شؤون مختلف. زینب کبرى‏ نمونه‏ى دیگر است. زن‏هاى معروف صدر اسلام و زن‏هاى برجسته، نمونه‏هاى دیگرند؛ اینها در جامعه بودند و حضور داشتند. نفهمیدنِ مفهوم تکریم زن در اسلام، همراه شده است با بدآموزى‏هاى القاء شده‏ى به عنوان تکریم زن در تمدن غرب؛ اینها با هم آمیخته شده و یک جریان غلط ذهنى و فکرى به‏وجود آورده. زن در داخل خانواده، عزیز و مکرّم و محور مدیریت درونى خانواده است؛ شمع جمع افراد خانواده است؛ مایه‏ى انس و سکینه و آرامش است. کانون خانواده - که حوضچه‏ى آرامش زندگىِ پُرچالش و پُرتلاش هر انسانى است - به وجود زن آرام مى‏گیرد و سکینه و اطمینان پیدا مى‏کند. آن وقت نقش او به عنوان همسر، به عنوان مادر، به عنوان دختر خانواده، هر کدام یک فصل طولانى در تکریم دارد. بنابراین حقیقتاً باید در زمینه‏ى ارزش و کرامت زن در نظر اسلام، بازنویسى و بازگویى و بازبینى کرد.

مطلب دیگر این است که ما این بزرگوار را با زبان‏هاى ناقصِ خودمان توصیف مى‏کنیم. امروز هم شعراى عزیز ما همین مضمون را بارها تکرار کردند، که ما با این بیان ناقص و با این دید قاصر، فاطمه‏ى زهرا (سلام‏اللَّه‏علیها) را توصیف مى‏کنیم. این دید، ناظر به آن مقامات معنوى نیست. چون به آنها دسترسى نداریم، آنها را نمى‏فهمیم و درک نمى‏کنیم. گاهى تعبیراتى گفته مى‏شود که خیلى هم دقیق نیست. مثلاً «عرش خدا زیر پاى تو» یعنى چه؟ عرش خدا چیست؟ اینها خیلى روشن نیست؛ همین‏طور یک تعبیرى است. چون مى‏خواهند تکریم و تعظیم کنند، اما واقعیت مطلب در ذهن کوچک ما نمى‏گنجد، از چنین تعبیراتى استفاده مى‏شود؛ گاهى خوب است، گاهى هم خوب نیست؛ گاهى درست است، گاهى هم درست نیست.

بخشى از قضیه براى ما قابل فهم است. من مى‏خواهم روى نکته‏ى کوتاهى از این بخش تکیه کنم. مى‏خواهم عرض کنم که ارزش فاطمه‏ى زهرا (سلام‏اللَّه‏علیها) به عبودیت و بندگى خداست. اگر بندگى خدا در فاطمه‏ى زهرا (سلام‏اللَّه‏علیها) نبود، او صدیقه‏ى کبرى‏ نبود. صدّیق یعنى چه؟ صدّیق کسى است که آنچه را مى‏اندیشد و مى‏گوید، صادقانه در عمل آن را نشان دهد. هرچه این صدق بیشتر باشد، ارزش انسان بیشتر است؛ مى‏شود صدّیق؛ «اولئک مع الذین انعم اللَّه علیهم من النبیین و الصدیقین». «صدّیقین» پشت سر «نبیین»اند. این بزرگوار صدیقه کبرى‏ است؛ یعنى برترین زن صدیق. این صدیق بودن به بندگى خداست. اگر بندگى خدا نمى‏کرد، صدّیقه‏ى کبرى‏ نمى‏شد. اساس، بندگى خداست. نه فقط فاطمه‏ى زهرا (سلام‏اللَّه‏علیها)، بلکه پدر فاطمه هم - که مبدأ و سرچشمه‏ى فضائل همه‏ى معصومین اوست و امیرالمؤمنین و فاطمه‏ى زهرا (سلام‏اللَّه‏علیها) قطره‏هایى هستند از دریاى وجود پیغمبر - ارزشش پیش خدا به خاطر عبودیت است؛ «اشهد ان محمداً عبده و رسوله»؛ اول، عبودیت اوست؛ بعد رسالت او. اصلاً رسالت - این منصب والا - به او داده شد، به خاطر عبودیت؛ چون خدا صنیعِ دست و مخلوقِ خود را مى‏شناسد. مگر در زیارت حضرت زهرا عرض نمى‏کنیم: «امتحنک اللَّه الذى خلقک قبل ان یخلقک»؟ در علم خداى متعال معلوم است که عمل من و شما چیست. ما در مقابل گناه و هوس و پول و نام نیک قرار مى‏گیریم؛ آیا به‏خاطر به‏دست آوردن اینها حاضریم از شرف و ایمان و تکلیفِ خود و امر و نهى الهى درباره‏ى خود صرف‏نظر کنیم یا نه؟ این اختیار ماست. چه راهى را انتخاب خواهیم کرد؟ وقتى گفتن سخنى براى انسان ضرر مادى دارد، وقتى حرکتى هوس‏هاى گناه‏آلود انسان را برآورده مى‏کند، ما سر دو راهى قرار مى‏گیریم. کدام راه را انتخاب خواهیم کرد؟ راه هوس و گناه و پول را، یا راه پاکدامنى و تقوا و بندگى خدا را؛ یکى از این دو را انتخاب خواهیم کرد. انتخاب و اختیارِ ماست، اما خداى متعال مى‏داند که ما چه راهى را اختیار خواهیم کرد؛ این در علم الهى هست. اگر شما انسانى هستید که این قدرت در شما وجود دارد که در مقابل کوهى از ارزش‏هاى مادى و برآورنده‏ى هوس‏ها محکم بایستید و تکان نخورید، خداوند براى شما شایستگى‏هایى در نظر مى‏گیرد. «و مریم ابنة عمران التى احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا»؛ خداى متعال بیهوده به مریم این‏قدر لطف نمى‏کند. این، کلام قرآن است. او با همه‏ى وجود پاکدامنى خود را حفظ کرد، لذا شایسته‏ى این شد که مادر عیسى‏ شود. حضرت یوسف در عین جمال و جوانى و برخوردارى از عزت مادى در خانه‏ى عزیز مصر، روى هوس خود پا گذاشت؛ لذا شایسته‏ى مقام والایى شد که خدا به او داد؛ یعنى پیغمبرى. خدا این را مى‏داند که این بنده چنین جوهرى دارد و این‏چنین اراده‏ى خود را صرف راه او خواهد کرد؛ لذا براى او مسؤولیت‏هاى بزرگ و سنگین دیگرى - که هر کدام باز به نوبه‏ى خود اجرهاى بزرگى دارد - در نظر مى‏گیرد. «امتحنک اللَّه الذى خلقک قبل ان یخلقک فوجدک لما امتحنک صابرة»؛ خداى متعال مى‏داند که فاطمه‏ى زهرا در دوران زندگى چگونه انتخاب و اختیار خواهد کرد و چگونه قدم خواهد برداشت. عبودیت خدا معیار است. این شد براى ما خط روشن.

برادران و خواهران عزیز! من و شما باید دنبال عبودیت خدا باشیم. تمجید از فاطمه‏ى زهرا نتیجه‏اش باید این باشد. شما برادران عزیز مداح کسانى هستید که از زبان و حنجره‏ى شما امواج نورانى و معطر مدیحه‏ى دختر پیغمبر و ائمه‏ى هدى‏ (علیهم‏السلام) ساطع مى‏شود و در دل مخاطبانتان مى‏نشیند؛ این خیلى ارزش است. الان بیست‏وچند سال است که ما این جلسه را با همین دوستان آقاى سازگار و بقیه‏ى دوستان داریم؛ به نظرم از سال 62 و 63 این جلسه هر سال در چنین روزى برقرار است. من بارها این مطلب را به شما عرض کرده‏ام که رتبت مداحى و منبر مداحى یکى از باشرافت‏ترین رتبه‏ها و منبرهاست. در این زمینه ما خیلى صحبت کرده‏ایم، که دیگر نمى‏خواهیم تکرار کنیم. امروز هم بحمداللَّه اقبال مردم و جوان‏ها به نواى مداحان، اقبال خوبى است. مى‏بینید مردم، استقبال مى‏کنند، علاقه نشان مى‏دهند، اجتماع مى‏کنند، صحبت مى‏کنند، پول مى‏دهند؛ این یک موقعیت است. موقعیت وقتى حساس شد، وظیفه حساس و خطیر مى‏شود. اول جلسه، قارى عزیزمان آیاتى را تلاوت کردند که خیلى مهم است و من چند آیه قبل از آن را عرض مى‏کنم. «یا نساء النبى من یأت منکنّ بفاحشة مبیّنة یضاعف لها العذاب ضعفین» - خطاب به زنان پیغمبر است - هر که از شما گناه کند، عذابش دو برابر است.چرا؟ زن پیغمبر چون زن پیغمبر است، اگر گناه کرد، عذابش دو برابر است. «و کان ذلک على اللَّه یسیرا». «و من یقنُت منکنّ للَّه و رسوله و تعمل صالحا نؤتها اجرها مرّتین»؛ آن طرف قضیه هم همین‏طور است: اگر عبادت کردید، اگر کار خوب کردید، اگر عمل صالح انجام دادید، دو برابر مردمِ دیگر به شما اجر مى‏دهیم. یعنى نماز زن پیغمبر به‏طور معمولى دو برابر نماز دیگران اجر دارد؛ عبادتش دو برابر عبادت دیگران اجر دارد. اگر هم خداى نکرده غیبت کسى را بکند، غیبتش دو برابر غیبت دیگران گناه دارد. بعد، آیه‏یى که این قارى خواندند، از این‏جا شروع مى‏شود: «یا نساء النّبى لستنّ کأحد من النّساء اِن اتّقیتن»؛ شما اگر تقوا پیشه کنید، مثل دیگر زنها نیستید؛ از بقیه‏ى زنهاى دیگر امتیاز دارید. آن وقت بعد دنباله‏اش مى‏فرماید: «فلا تخضعن بالقول فیطمع الّذى فى قلبه مرض و قلن قولا معروفا». این، خطاب به زنهاى پیغمبر است. اما زنهاى پیغمبر خصوصیتى ندارند؛ خصوصیت زنهاى پیغمبر، انتصاب به پیغمبر است. من و شما هر کدام انتصاب بیشتر و موقعیت خطیر و ممتازى در جامعه داشته باشیم، همین خصوصیت در ما هم هست. البته نمى‏گویم دو برابر - این را ادعا نمى‏کنم - اما با دیگر مردم فرق داریم، و من از شما بیشتر. اگر ما خطایى انجام دهیم، خطاى ما مثل خطاى مردمِ عادى نیست؛ سنگین‏تر و سخت‏تر است. اگر ما خداى نکرده کسى را به وادى ضلالت و گمراهى انداختیم، با عمل مشابهِ دیگرى تفاوت دارد. مداح‏ها بدانند چه مى‏خوانند و چه مى‏گویند. صداى خوش، آهنگ قشنگ، موقعیت ممتاز، تریبون خوب، اقبال فراوان؛ امروز هم که جوانها بحمداللَّه جامعه و کشور ما را با صفاى دلِ خودشان مصفا کرده‏اند - این همه جوان در این کشور وجود دارد - همه متوجه شماست. شما چه مى‏خواهید به مردم بدهید؟ این‏که من همیشه روى آنچه مى‏خوانید و آن‏چنان که مى‏خوانید - در جلسه‏ى مداح‏ها و با افراد گوناگون - تأکید مى‏کنم، به‏خاطر این حساسیت است.

چیز دیگرى که بنده در بعضى از خوانندگان جلسات مداحى اطلاع پیدا کردم، استفاده‏ى از مدح‏ها و تمجیدهاى بى‏معناست، که گاهى هم مضر است. فرض کنید راجع به حضرت اباالفضل (سلام‏اللَّه‏علیه) صحبت مى‏شود؛ بنا کنند از چشم و ابروى آن بزرگوار تعریف کردن؛ مثلاً قربون چشمت بشم! مگر چشم قشنگ در دنیا کم است؟ مگر ارزش اباالفضل به چشمهاى قشنگش بوده؟! اصلاً شما مگر اباالفضل را دیده‏اید و مى‏دانید چشمش چگونه بوده؟! اینها سطح معارف دینى ما را پایین مى‏آورد. معارف شیعه در اوج اعتلاست. معارف شیعى ما معارفى است که یک فیلسوفِ در غرب پرورش یافته‏ى با مفاهیم غربى و بزرگ شده‏ى آشناى با معارف فلسفىِ غرب مثل هانرى‏کُربن را مى‏آورد دو زانو جلوى علامه‏ى طباطبایى مى‏نشاند؛ او را خاضع مى‏کند و مى‏شود مروج شیعه و معارف آن در اروپا. مى‏شود معارف شیعه را در همه‏ى سطوح عرضه کرد؛ از سطوح ذهن متوسط و عامى بگیرید تا سطوح بالاترین فیلسوف‏ها. ما با این معارف نباید شوخى کنیم. ارزش اباالفضل العباس به جهاد و فداکارى و اخلاص و معرفت او به امام زمانش است؛ به صبر و استقامت اوست؛ به آب نخوردن اوست در عین تشنگى و بر لب آب، بدون این‏که شرعاً و عرفاً هیچ مانعى وجود داشته باشد. ارزش شهداى کربلا به این است که از حریم حق در سخت‏ترین شرایطى که ممکن است انسان تصورش را بکند، دفاع کردند. انسان حاضر است در یک جنگ بزرگ و مغلوبه برود و احیاناً در حرارت جنگ کُشته هم بشود - که البته مقام خیلى والایى است، همه هم حاضر نیستند، شهدا و مجاهدان فى‏سبیل‏اللَّه معدودند؛ در زمان ما هم بحمداللَّه شهداى برجسته‏یى داشته‏ایم - اما شهید شدنِ این‏طورى در آن میدان جنگ، با شهید شدن در صحنه‏ى کربلا، با آن غربت، با آن فشار، با آن تشنگى، با آن تهدید به اذیت و آزار کسان انسان، خیلى تفاوت دارد. انسان خیلى اوقات مى‏گوید من حاضرم در این میدان جانم را بدهم؛ اما چه‏کار کنم، بچه‏ام دارد از گرسنگى یا از بى‏دارویى مى‏میرد؛ این مى‏شود یک بهانه براى انسان. انسان گاهى ملاحظه‏ى ناموس خودش را بیشتر از جانش مى‏کند؛ ملاحظه‏ى بچه‏ى شیرخوارش را بیشتر از جانش مى‏کند. انسان در این میدان برود، بچه‏ى شیرخوارش هم باشد، زنش هم باشد، مادرش هم باشد، ناموس‏اش هم باشد، همه‏ى اینها هم در معرض خطر قرار بگیرند و پایش نلرزد؛ ارزش اباالفضل، ارزش حبیب‏بن‏مظاهر، ارزش جُون در اینهاست، نه در قد رشیدش یا بازوى پیچیده‏اش. قد رشید که خیلى در دنیا هست؛ ورزشکارهاى زیبایى اندام که خیلى هستند؛ اینها که در معیار معنوى ارزش نیست. گاهى روى این تعبیرها تکیه هم مى‏شود! حالا یک وقت شاعرى در یک قصیده‏ى سى، چهل بیتى اشاره‏یى هم به جمال حضرت اباالفضل مى‏کند؛ آن یک حرفى است؛ ما نباید خیلى خشکى به خرج دهیم و سختگیرى کنیم؛ اما این‏که ما همه‏اش بیاییم روى ابروى کمانى و بینى قلمى و چشم خمار این بزرگواران تکیه کنیم، این‏که مدح نشد؛ در مواردى ضرر هم دارد؛ در فضاهایى این کار خوب نیست.

نباید بگذارید منبرِ ده دقیقه‏یى یا بیست دقیقه‏یى شما از معارف خالى بماند. امسال دیدم بعضى از برادران مداح در ماه محرم و در دهه‏ى فاطمیه بحمداللَّه این نکته را رعایت کرده بودند. در منبر مداحى حتماً در اول، فصلى اختصاص بدهید به نصیحت یا بیان معارف به زبان زیباى شعر. اصلاً رسم مداحى از قدیم این‏طورى بوده است؛ الان یک مقدار آن رسم‏ها کم شده. مداح در اول منبر یک قصیده، یک ده بیت شعر - کمتر، بیشتر - فقط در نصیحت و اخلاق، با الفاظ زیبا خطاب به مردم بیان مى‏کرد؛ مردم هم مى‏فهمیدند و اثر هم مى‏گذارد. من یک وقت گفتم که گاهى شعر یک مداح از یک منبر یک ساعتىِ ما اثرش بیشتر است. البته همیشگى نیست؛ گاهى است.اگر خوب انتخاب و اجرا شود، این‏طورى خواهد بود.

یک‏وقت یکى از برادران مداح مى‏گفت ما اگر از شعرهاى خوب و شعراى بزرگ شعرى انتخاب کنیم، مردم نمى‏فهمند؛ بنابراین مجبوریم از این شعرها استفاده کنیم. این‏طورى نیست؛ من این را قبول ندارم. وقتى با زبان شعر با مردم حرف بزنید، هرچه شعر پیچیده هم باشد، وقتى مداح با هنر مداحى خود توانست این را کلمه کلمه به مردم القاء و مخاطبه کند، در دل مردم اثر مى‏گذارد. ما غزلیات زیادى داریم. شما به دیوان صائب نگاه کنید. من یک وقت چند بیت از این اشعار را تصادفى انتخاب کردم و به بعضى از برادرهاى مداح گفتم روى اینها کار کنید. دیوان صائب غزلهاى بسیار خوب و مفیدى دارد که در دلها اثر مى‏گذارد. دیگران هم از این‏گونه اشعار دارند. بعضى از شعرا - که امروز هم بحمداللَّه در شعرها آمده بود - درباره‏ى عبادت و خضوع و جهاد و تضرع و انفاق و جهاد ائمه (علیهم‏السّلام) بیانات خیلى خوب و زیبایى داشتند. شعر را از لحاظ هنرى، سطح خوب انتخاب کنید؛ چون اثرگذار است. شعر خوب و شعر هنرى، همان خاصیت عمومى هنر را دارد. خاصیت عمومى هنر این است که بدون این‏که خود گوینده حتّى در خیلى از موارد توجه داشته باشد و غالباً بدون این‏که مستمع توجه داشته باشد، اثر مى‏گذارد. تأثیر شعر، نقاشى، بقیه‏ى انواع هنر، صداى خوش و آهنگ‏هاى خوب - که اینها همه هنر است - روى ذهن مخاطب، من حیث لایشعر به‏وجود مى‏آید؛ یعنى بدون این‏که مخاطب متوجه باشد، آن اثر را در او مى‏بخشد؛ این بهترین نوع اثرگذارى است. شما ببینید خداى متعال براى بیان عالى‏ترین معارف، فصیح‏ترین بیان را انتخاب کرد؛ یعنى قرآن. مى‏شد خداى متعال مثل حرفهاى معمولى، قرآن و معارف اسلامى را با بیان معمولى بگوید؛ اما نه، خدا این را در قالب فصیح‏ترین و زیباترین بیان هنرى ریخته، که خود قرآن هم مى‏گوید نمى‏توانید مثل لفظ و ساخت هنرىِ آن را بیاورید؛ معنایش که معلوم است.

به خطبه‏هاى نهج‏البلاغه نگاه کنید؛ آیت زیبایى است. امیرالمؤمنین مى‏شد معمولى حرف بزند؛ اما نه، از بیان هنرى استفاده مى‏کند؛ «و بعد فنحن امراء الکلام». خود این بزرگوارها گفته‏اند که ما امیران سخن‏ایم. واقعاً هم امیر سخن بوده‏اند. امیر سخن، یعنى بیان را به بهترین و شیواترین وجه انتخاب کنید؛ شعر خوب، شاعر خوب - که الحمدللَّه کم هم نداریم - مفاهیم خوب.

نکته‏ى آخر هم آهنگ است. من شنیده‏ام در مواردى از آهنگ‏هاى نامناسب استفاده مى‏شود. مثلاً فلان خواننده‏ى طاغوتى یا غیرطاغوتى شعر عشقىِ چرندى را با آهنگى خوانده؛ حالا ما بیاییم در مجلس امام حسین و براى عشاق امام حسین، آیات والاى معرفت را در این آهنگ بریزیم و بنا کنیم آن را خواندن؛ این خیلى بد است. خودتان آهنگ بسازید. این همه ذوق و این همه هنر وجود دارد. یقیناً در جمع علاقه‏مندان به این جریان کسانى هستند که مى‏توانند آهنگ‏هاى خوبِ مخصوص مداحى بسازند؛ آهنگ عزا، آهنگ شادى.

این را هم عرض بکنم که آهنگ شادى از آهنگ عزا جداست. الان معمول شده که براى روزهاى عید جلساتى تشکیل مى‏دهند. بنده مخالف این کار نیستم؛ بد هم نیست که دست مى‏زنند. البته اگر از رادیو بشنویم - که بنده خودم گاهى از رادیو شنیده‏ام - و شعر را درست گوش نکنیم، خیال مى‏کنیم دارند سینه مى‏زنند! هم لحن، سینه‏زنى است؛ هم آن دستى که مى‏زنند، مثل زدن روى سینه است. این چه شادى‏یى شد؟! اگر براى روزهاى شادى، آهنگ‏هاى مناسب - نه آهنگ‏هاى مبتذل، نه آهنگ‏هاى طاغوتى، نه آهنگ‏هاى حرام - و شیوه‏هاى خوب انتخاب کنند، مؤثرتر و بهتر است. این‏طور نباشد که چون به روضه‏خوانى عادت کرده‏ایم، روز شادى هم که مى‏خواهیم حرف بزنیم، لحنمان بشود لحن روضه‏خوانى. قدیم‏ها مى‏گفتند فلانى هرچه مى‏خواند، مثنوى درمى‏آید؛ هر آهنگى را که شروع کند، مثنوى مى‏شود! این‏طورى نباشد.

به‏هرحال میدان شما، میدان وسیعى است؛ میدان کار و اثرگذارى است. امروز مداحان جوان بحمداللَّه خیلى هستند؛ اقبال جوانها هم خیلى زیاد است. این مزرع، بسیار مستعد و قابل بذرافشانى است. اگر خوب بذرافشانى شود، تأثیرات و محصولش فوق‏العاده باارزش خواهد بود. از این فرصت استفاده کنید، استفاده کنیم، نظام اسلامى استفاده کند - شعر خوب، آهنگ خوب، مضمون خوب، اجراى خوب، صداى خوب - این یک چیز استثنایى و فوق‏العاده خواهد بود.

خداوند ان‏شاءاللَّه به همه‏ى شما توفیق دهد. از برادرانى که تشریف آوردند، خیلى متشکریم؛ بخصوص آقایانى که از راه‏هاى دور تشریف آوردند؛ آقاى مؤید، آقاى کلامى، آقاى اکبرزاده و بقیه‏ى دوستان.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد